آقا جونم براتون بگه که من دیشب به اتفاق یکی از عمه هام و ریحانه(همسر پسر عمم صادق که خیلی زحمت منو در حین خدمت کشیدن) و مامان ریحانه به ولایت خودمون برگشتیم.ماشینم مشکلاتی داشت و همش استرس داشتم که نکنه توی راه مشکلی برامون به وجود بیاد.خدا رو شکر به خیر گذشت و مشکلی پیش نیومد...
به خونه هم خبر نداده بودم که دارم میام.خلاصه ساعت حدود 12 شب بود که من رسیدم خونه و بعد از خوش آمدگویی اهل خانه و تبریک گفتن به خاطر به پایان رسیدن خدمت سربازی خوابیدم.صبح هنوز بیدار نشده بودیم که مامانم شروع کرد به اینکه باید از همین امروز بری بگردی توی یه مغازه ای چیزی شاگردی کنی.بچه ها می گفتن بعد خدمت سخته و همه بهت گیر میدن ولی من باورم نمیشد.
گفتم برم یه ذره سایت ها رو زیر و رو کنم و ببینم استخدامی چیزی هست یا نه...مورد خاصی پیدا نکردم.هر چی استخدامی هست نوشته سابقه کار...!!!...اون هم بالای سه سال...!!!...اون هم سابقه کار مرتبط...!!!...
تنها چیزی که تونستم پیدا کنم ثبت نام کارآموزی مناطق ویژه بود که نمی دونم اصلا هنوز نیرو میگیرن یا نه!همین که سایتشون بازه خودش یه امیدواریه.حالا ما ثبت نام میکنیم ببینیم چی میشه.مثل تیری در تاریکیه...
این هم لینک سایت ثبت نام :
ثبت نام کارآموزی سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس
امشب بازی آرسنال و اتلتیکو در دور نیمه نهایی لیگ اروپا و در دور رفت بود.بازی تو خونه آرسنال و بسیار پرتنش و پرحرارت دنبال میشد.آرسنال داشت خوب بازی میکرد و دقیقه ۱۰ یه بازیکن اتلتیکو اخراج شد.همه چیز به نفع آرسنال بود ولی خیلی دیر به گل رسید.دقیقه ۶۳ بود که ویلشر یه سانتر خیلی خوب رو انجام داد و لاکازت هم با یه ضربه سر گل زد.کل بازی توپ دست آرسنال بود ولی یه اشتباه کوچیک از کوسیلنی باعث شد گریزمان روی یک ضد حمله مسخره گل بخوره.الان خیلی اعصابم خورده ها...شدید!!!
من شدید آرسنالی هستم.ولی آرسنال دیگه هیچ زهری نداره.یه مشت بچه توی زمین هستند.شاید هم آرسنال نفرین شده یا شاید خود من...!...اما من برای بازی رفت امیدوارم البته نه زیاد...ونگر هم گفته که فصل دیگه میره...
زندگی هم همینه...
اتفاقات کوچیک زندگی ، ممکنه عواقب خوب و بد خیلی بزرگی داشته باشه.
بعضی وقت ها خیلی تلاش میکنی و خیلی به هدفت نزدیک میشی ولی اون کار آخر و ضربه آخر خیلی مهمه.
بعضی وقت ها حق به حق دار نمیرسه...
لعنتی...داور اول بازی خوب بود ولی رفته رفته قضاوتش بد و بدتر میشد.خیلی عصبی شدم.واقعا مشکل آرسنال چیه؟؟؟!!!!
-----------------------------------------------------------------------------------------------
ویرایش (۱۴ اردیبهشت ۹۶) :
بازی برگشت هم برگزار شد و آرسنال یک بر هیچ بازی رو به اتلتیکو باخت و حذف شد...شاید سال دیگه...با یه مربی جدید دیگه...
خدمت سربازی اینجانب با هر سختی و آسونی بود تموم شد.حتی شیرین تر از چیزی که فکر می کردم هم تموم شد.اول اینکه به یه بنده خدایی پول داده بودم و فکر نمی کردم بهم پس بده ولی روز آخر اومد بهم داد.البته درس خوبی بود.تصمیم گرفتم یا به هیچکس پول قرض ندم یا اگه دادم فکر کنم بهش هدیه دادم.اگه بعد از یه مدت آورد داد که دمش گرم اگه نیاورد هم گور باباش!!! با صحبت با یکی دو تا از کله گنده های تیپ ، زودتر رها شدیم.ما (یعنی من و پدرام) قرار بود ۶ اردیبهشت ترخیص بشیم اما چون پنجشنبه بود و تیپ ۵۵ هوابرد به تازگی پنجشنبه ها رو تعطیل کرده بود ، قرار بود ما چهارشنبه ۵ اردیبهشت ترخیص شیم.اما خدا کمک کرد و راضیشون کردیم که یک روز زودتر یعنی ۴ اردیبهشت رها شیم.خدایا شکرت...
لحظه خداحافظی از پادگان خیلی خوب بود.هم خوشحال بودیم هم ناراحت.دوستامون همه کما زده بودن.همه چیز تموم شد.روزهای تکراری...
جنگ اعصاب...بیداری...خاموشی...پوتین...واکس...نگهبانی...رژه...التماس برای مرخصی...آدم فروشی...پارتی بازی...میدون تیر...اون لباس نظامی لعنتی...افسرسر...افسرجانشین...پاس۲پارک موتوری...عبور از دژبانی لعنتی...نگهبانی و ...از تمام کارهایی که هیچ منطقی پشتش نیست...خلاص شدم
از همش خلاص شدم.خدایا شکرت...هیچ وقت تو زندگیم اینقدر احساس آزادی نکرده بودم...
دیشب بازی فوتبال PES 2018 رو دانلود کردم و امروز هم نصبش کردم.گرافیک و رم خیلی بالایی میخواد و لپ تاپ من نمیتونه خوب اجراش کنه.یه خورده باید تنظیمات گرافیکیش رو کم تر کنم که روونتر و بهتر اجرا بشه.فقط یه Joystick کم دارم که سر فرصت میخرم.هر وقت دوستی فامیلی کسی اومد پیشم میتونیم با هم بازی کنیم و حال کنیم.قبل از بازی های آرسنال هم میچسبه چند دست بازی کنم که حداقل چند تا بازیکن حریف رو بشناسم.البته زیاد هم نباید بازی کنم و وقتمو هدر بدم.فقط جهت تفریح...
بالاخره تونستم مرخصی پایان دورمو بگیرم و خیال خودمو راحت کنم.خداییش خیلی اذیت شدم و در حقم نامردی شد.تونستم فقط ۷ روز مرخصی بگیرم.کمه ولی اشکال نداره.حقم بالای ۱۵ روز بود.الان یکشنبه اس و یکشنبه هفته بعد باید پادگان باشم و یه سه الی چهار روزی دنبال کارای امضا و تسویه باشم.خدا خودش این چند روز رو هم ختم به خیر کنه.
خداوند این حس خوب رو نصیب همه پسران سرزمینم بکنه ایشالله...خیلی حس خوبیه که خدمتت تموم شه.خدا رو شکر که رژه ۲۹ فروردین هم توی پادگان نیستم.خدایا شکرت...
سرگرد احمق به پدرام و پوریا که ترخیصی های برج ۲ هستن مرخصیِ پایان دوره داد ولی نمیدونم چرا به من مرخصی نمیده!البته یه قول هایی داده که منو هم پس فردا که میشه یکشنبه بفرسته برم بوشهر.با این حال حتی اگه به قولش هم عمل کنه ، در حق من خیلی ظلم شده و واقعا زیر ۱۵ روز مرخصی حق من نبود.آخه ۱۵ روز کجا و ۶ روز کجا!البته این آخر خدمتی ، سرگرد گفته فقط معاون گروهبان نگهبان باشم ولی خوب مسئولیت داره و سخته.چند تا سرباز جدید هم بهمون دادن ولی دیگه به حال من آنچنان فرقی نمی کنه.
ایشالله یکشنبه برم خونه و توی همین یه هفته کارهای مثبت زیادی انجام بدم و به خصوص شروع کنم به نوشتن یه رزومه شیک!گر چه بدون داشتن سابقه کار ، نوشتن رزومه کار خیلی سختیه ولی به هر حال بدون رزومه که نمیشه!باید هر جا که نیروی انسانی صفر کیلومتر خواستن مدارکم رو بفرستم و قبل از پایان سال ۹۷ یه شغل خوب دست و پا کنم.خدایا خودت کمکم کن...
راستی دیشب که معاون بودم خیلی بارون زد و نگهبان های بدبختِ من ، توی بارون و گل و لای میرفتن سر پستشون.کافی بود چند قدم برداری تا کلی گل و لای بچسبه به پوتین.ولی هوا عالی شد و امروز هم که اومدم توی شهر ، هوا بسیار شفاف و دلپذیر شده.افسرسرنگهبان هم دیشب خیلی آدم خطرناکی بود ولی در کل به خیر گذشت.
فردا دوباره معاون هستم.خدا رحم کنه...