پست پنجاه و دوم : روز بیست و یکم سربازی ( برگرفته از دفتر خاطرات سربازی)
امروز سرویس شدیم!صبح که توی میدون اصلی مراسم صبحگاه بود و دو ساعت و خورده ای به صورت خبردار(سیییییییخ) ایستادیم.بعدش یه راست بردنمون مسجد و کلاس معارف جنگ برگزار شد.اساتید کلاس های معارف جنگ از فرماندهان و افسران بازنشسته ای استفاده میشد که سال های زیادی رو در جنگ سپری کرده بودند.راستش رو بخواید کلاس های بسیار خوبی بود و به شدت حس وطن پرستی رو در وجود آدم زنده می کرد.جالب بود که بعد از کلاس مجبور شدیم خیلی سریع بیایم گروهان و خیلی سریع ناهارمون رو بخوریم و خیلی سریع تر برگردیم به کلاس معارف جنگ!در هر تایم مجزا از کلاس معارف جنگ ، فرمانده یکی از نیروهای ارتش رو برای سخنرانی میاوردن و به نظر من از بین کلاس های اساتید ، افسر نیروی هوایی خیلی بهتر و جذاب تر سخنرانی کرد ولی در کل همه خوب بودن.از همه گریه دارتر تر هم نیروی زمینی بدبخت بود:)
میگن قراره 25 اسفند ما رو برای تعطیلات عید به خونه هامون بفرستن.البته فرستادن بچه ها مستقیما از پادگان صورت می گیره و ممکنه این فرستادن به مرخصی به خاطر کمبود اتوبوس ، حتی چهار روز هم طول بکشه!!!
عصر همون روز به پست پادگان سر زدم و خدا رو شکر مدارک تک پسریم رسیده بود و باید هر چه زودتر این مدارک رو به منشی گروهان یعنی آقا علی ق ( که وسطای خدمت خیلی باهاش دوست شدم ) بدم.این روزها همه استرس تقسیم شدن دارند و با اینکه خیلی مونده تا پایان دوره آموزشی ، ولی همه دارند برای خودشون پارتی جور می کنند.شام هم ماکارونی بود که من و محمود رفتیم بوفه 808 و جاتون خالی بندری زدیم.قیمت ساندویچ بندری در تاریخ 95/12/21 دقیقا 4000 تومان بود.
لطفا اگه کسی بعد از من رفته 05 بگه الان ساندویچ و پیتزا چنده؟(پادگان که نیس ، هتله)