riseofsasaj

فصل اول : ماه های آخر خدمت سربازی

riseofsasaj

فصل اول : ماه های آخر خدمت سربازی

دیگه خدمت سربازیم داره تموم میشه و مرتب یاد روزهای گذشته میفتم.یاد روزهای اعزام ، تقسیم ، نگهبانی ، بازدید ، رژه و ...!... و مسئله دیگه ای که این روزها خیلی ذهنمو مشغول کرده اینه که چطور از دنیای نظامی به دنیای واقعی و زندگی شخصی خودم برگردم؟!

جمعه بود و قرار بود به خاطر تعطیلی ، بیداری رو ساعت 6 یا 6:30 بزنن اما نمی دونم صبح چه اتفاقی افتاد که مثل روزهای عادی ساعت 4:30 بیداری زدن و گفتند برید مسجد.البته من و یه عده دیگه نرفتیم که امیدوارم برامون مشکلی پیش نیاد.صبحونه پنیر و تخم مرغ و نون خوردیم ، یه لیوان چایی هم روش...(راستی یه چیز جالب!اینجا فقط لیوان شیشه ای مجازه.نمی دونم چرا؟!!!)دیشب موقع بالا رفتن از تخت ، پام گیر کرد و انگشت بزرگ پای چپم حسابی زخم شد.روی لباس هامون باید اتیکت اسممون زده بشه که هنوز خیاطی اتیکت ها رو بهمون تحویل نداده.

آدم ها چقدر با هم متفاوت هستند.بعضی شیطون و بازیگوش ، بعضی زرنگ ولی متقلب ، بعضی قلدر ، بعضی مذهبی ، بعضی تنبل و تن پرور ، بعضی فراری و زیرکار در رو ، بعضی بی تفاوت و راحت و ...!گروهان ما یه نمونه کامل از یه دنیای بزرگه...

اهوازی های اینجا یه خورده شر هستن و دلشون می خواد سر و صدا و دعوا کنن.شیرازی ها و شهرها و روستاهای اطرافش تا وقتی باهاشون وارد رفاقت یا معامله نشی انسان های بی آزاری هستن و آدم های دلسوز و فداکاری نیستن ولی راه های از زیر کار در رفتن رو خوب بلدند و زندگی شادی دارند.لرها تا وقتی تنهان خیلی آروم و ساکت هستن ولی تعدادشون زیاد که میشه شوخی خرکی زیاد می کنن.یه خصوصیت خوب لرها اینه که هوای بقیه لرها رو خیلی دارن.در کل از همه قومیت ها یه کارهای خیلی خوبی دیدم که نمیشه گفت مطلقا بد یا خوب هستند.جو خدمت هم با جو بیرون خیلی فرق میکنه.(لطفا به کسی بر نخوره ، خداییش من همه رو دوست دارم)

راستی فکر کنم اینو نگفتم.یه انبار داریم که فقط 2 بار در روز به مدت نیم ساعت درش باز میشه و ما اونجا ساک های بزرگمون رو میذاریم.به اونجا میگیم انبار ساک.یه موش توی انبار هست که نصف ساک ها رو جویده و خورده اما خدا رو شکر ساک من سالمه.

متاسفانه امشب نگهبانم.گروهبان نگهبان هم باقری هست.گروهبان راهپیما به خاطر زود بیداری زدن ظاهرا یه چند روزی اضافه خدمت خورده :).قضیه از این قراره که یکی از سربازهای قدیمی 05 که معلوم نشد مال کدوم گروهان بوده ، زنگ میزنه به گروهان ما و به دروغ اعلام میکنه که نماز صبح به عهده گروهان شماست.گروهبان ما هم راحت گول میخوره...

تخت من دقیقا زیر تلویزیون و کنار در ورودی هست.جای شلوغیه و ظهر ها هم اگه فوتبال باشه نمیشه خوابید.امروز در کل روز راحتی بود ولی حیف که نرفتم حموم.امشب نگهبان پاس 3 هستم.صبح زود حموم بازه.بعد از اتمام نگهبانیم سریع میرم حموم.

چقدر حموم شلوغ بود اول صبحی!بچه ها اوضاشون خرابه ظاهرا!!!راستی فکر کنم این رو هم قبلا نگفتم که حدود 12 روز اول حموم خراب بود و حموم نرفتیم.هممون بوی سمور گرفته بودیم :)




۹۷/۰۲/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
Sa Saj

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی