riseofsasaj

فصل اول : ماه های آخر خدمت سربازی

riseofsasaj

فصل اول : ماه های آخر خدمت سربازی

دیگه خدمت سربازیم داره تموم میشه و مرتب یاد روزهای گذشته میفتم.یاد روزهای اعزام ، تقسیم ، نگهبانی ، بازدید ، رژه و ...!... و مسئله دیگه ای که این روزها خیلی ذهنمو مشغول کرده اینه که چطور از دنیای نظامی به دنیای واقعی و زندگی شخصی خودم برگردم؟!

جمعه بود و گذاشتن تا ساعت 6 صبح بخوابیم.متاسفانه من نگهبان آبخوری شدم و کلا خیلی ضد حاله که روز جمعه نگهبان باشید.محمود سر پست نگهبانی داشت غذا میخورد و وقتی گروهبان نگهبان دیدش کلی بهش بد و بیراه گفت.البته محمود دل گنده تر از اونی بود که ناراحت بشه:)

شب توی آسایشگاه یه اغتشاش کوچولو اتفاق افتاد و باقری هممون رو تنبیه کرد.شب هم من نگهبان بودم و باقری چندین و چند بار بهم سر زد و همش به طریقی اذیت می کرد.البته تقصیر خودم هم بود چون سلسه مراتب رو خوب حفظ نکرده بودم.


۹۶/۱۲/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
Sa Saj

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی