پست هفتم : زودتر تموم شو...
این روزها فقط دعا می کنم خدمتم زودتر تموم بشه.نمی دونم تو این اوضاع بیکاری بعدش چی کار باید بکنم.احتمال ۹۹٪ شغل مناسبی پیدا نخواهم کرد و باید توی یه مغازه ای چیزی کار کنم.شاید هم خدا کمک کرد و تونستم شغل مناسبی پیدا کنم.چقدر زندگی زود میگذره.وقتی به روزهایی از خدمتم که گذشته فکر میکنم میبینم واقعا زندگی زود میگذره اما نمی دونم چرا این روزهای خدمت لعنتی تموم نمیشن!تمام ناراحتیم این روزها واسه اینه که چند روز دیگه باید برگردم به جهنم!به قول بچه ها واقعا دیگه نمی کشم.
ایشالله بعد از خدمت باید خیلی چیزها رو تغییر بدم و یه آدم کاملا منظم و دقیق بشم.کار دولتی هم پیدا نشد اصلا اشکال نداره.یه حرفه ای چیزی یاد میگیرم و مشغول به کار میشم.رفتارم نسبت به دنیا عوض میشه و سعی می کنم پیشرفت کنم.حالا بذار این خدمت لعنتی تموم بشه بعدش درست و حسابی میشینم برنامه میریزم.فقط جون مادرت زودتر تموم شو...