riseofsasaj

فصل اول : ماه های آخر خدمت سربازی

riseofsasaj

فصل اول : ماه های آخر خدمت سربازی

دیگه خدمت سربازیم داره تموم میشه و مرتب یاد روزهای گذشته میفتم.یاد روزهای اعزام ، تقسیم ، نگهبانی ، بازدید ، رژه و ...!... و مسئله دیگه ای که این روزها خیلی ذهنمو مشغول کرده اینه که چطور از دنیای نظامی به دنیای واقعی و زندگی شخصی خودم برگردم؟!

پست بیست و دوم : روز هشتم سربازی(خاطرات سربازی)

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۰۴ ب.ظ
همه چیز اینجا داره تکراری و خسته کننده میشه.صبح رفتیم صبحگاه و 3 ساعت توی آفتاب سوختیم.بعدش هم کلی رژه و بیگاری از ما کشیدن.دوباره 2 نفر غش کردند و با آمبولانس بردنشون بهداری!این مسئله خیلی عادی شده برامون...
بالاخره حموم رو درست کردن و ما کل ظهر توی صف خیلی خیلی طولانی حموم بودیم.خدایی دستشون درد نکنه چون اگه فقط یکی دو روز دیگه نمی رفتیم حموم ، همگی قارچ می زدیم!!!ظهر کلاس عقیدتی بود و یه حاج آقای بی چشم و رو برامون حرف زد.شب هم کلاس رزم انفرادی برگزار شد و بعدش هم یه آمار گرفتن و بعدش خوابیدیم...
۹۶/۱۲/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
Sa Saj

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی